ترامپ در هفته قبل اعلام کرد در مقابل واکنش روسیه به احتمال تحویل دادن موشکهای کروز و دوربرد به اوکراین مبنی بر پاسخهای ویرانگر در پایتختهای غربی، از ارسال زیردریایی هستهای به نزدیکی مرزهای روسیه و اینکه مایل نیست دست به چنین اقدامی بزند، نشانههایی از افزایش تنش را ثبت کرد. روسیه در حدود یک ماه گذشته یک مانور کم سر و صدای نظامی و استفاده از تسلیحات اتمی تاکتیکی را به اجرا گذاشت تا عزم خود را برای واکنش به ماجراجوییهای غربی در توسعه و گسترش جنگ علنی کند.
ترامپ به خوبی میداند که کشورهای اروپایی دخیل در جنگ اوکراین و ناتو توان تابآوری در قبال تسلیحات روسی را ندارند ولی برای فرسایش و گسترش هدفمند جنگ در اوکراین، باید با ارائه تسلیحات جدید به اروپاییها و دریافت بهای آنها، اهداف خود را در قبال روسیه دنبال کند. از سوی دیگر ترامپ در غرب آسیا با وضعیتهای جدیدی روبهرو است و باید از یک سو به «بازآرایش» حضور نظامی و پایگاهی خود بپردازد و از سوی دیگر، به موازات اسنپ بک، چنگ و دندان به ایران نشان دهد. در عین حال ترامپ به جز یک جنگ نیابتی و حمایت از رژیم صهیونی، گزینه جنگ مستقیم در غرب آسیا را مطابق منافع و شرایط راهبردی خود نمیداند. ولی همواره و از گذشته ضلع جنوبی مرزهای روسیه در قفقاز، پاشنه آشیل امنیت ملی روسیه و اتحاد جماهیر شوروی بوده و باز شدن یک جبهه جدید در این محور، شرایط جدیدی برای روسیه رقم خواهد زد. در حاشیه دیدارهای نشست مجمع عمومی سازمان ملل، ترامپ و اردوغان دیدارهای ویژهای داشتند که ترامپ برخلاف رفتارش با دیگر سران کشورهای جهان، بسیار به دنبال جلب رضایت اردوغان بود. گزارشهای هوانوردی روزهای گذشته از انتقال شش فروند هواپیمای سوخت رسان و تعداد نامشخصی هواپیمای جنگی و لجستیک تسلیحاتی از امریکا به لندن و سپس به ترکیه و قطر را نشان میدهد.
حال با توجه به اوضاع آشفته در درون امریکا و اختلاف دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در مورد بودجه که فعالیت دولت فدرال را با تعطیلی روبهرو کرده، این سؤال مطرح است که این تحرک لجستیکی و نظامی امریکا در غرب آسیا و آسیای صغیر برای کدام هدف صورت میپذیرد. آیا امریکا به دنبال بازآرایش حضور نظامی خود در این منطقه است؟ آیا این تحرک و بازآرایش نظامی برای فشار روانی و سپس نظامی علیه روسیه از محور جنوبی مرزهای روسیه است؟ یا آنچه از تحرک نظامی امریکا به منطقه شاهد هستیم، با هدف آمادگی برای ماجراجویی علیه ایران است؟ با اینکه برای هر یک از این سؤالات پاسخها و نشانههایی که این سه گمانه را قوت میدهد وجود دارد ولی وزن تهدید سازماندهی شده علیه روسیه و در قالب تحرک ناتو و ترکیه، بیش از دیگر گمانههاست، چرا که رژیم صهیونی به دلیل چالشها و بحرانهای ریشهدار شده، در شرایط فعلی قابلیت یک تهدید عملیاتی بزرگ علیه ایران را نداشته و با زبان ترامپ، یک طرح سیاسی تحمیلی را برای غزه دنبال میکند تا شرایط خود را بهبود بخشد و آنچه بیش از هر چیز امریکای ترامپ و اروپا را با چالشهای راهبردی و پیامدهای موازنه قدرت روبهرو میکند در محور اوکراین و احتمال واکنشهای غیرنظامی از سوی روسیه است، که ترامپ نمیتواند نسبت به آن خاموش باشد. یعنی اینکه امریکا حتماً اقدام به فروش موشکهای جدید به اروپا و علیه روسیه خواهد کرد و برای مدیریت رفتار روسیه، باید یک تهدید تلویحی را برای گشودن محور دیگری علیه روسیه از خود نشان دهد. رخدادهای آتی این گمانهزنیها و صحت و سقم آن را نشان میدهد.